«روزمرهگى، عین مُردنه!»
حتى اگه شب رو دیر خوابیدى، صبح زود بیدار شو!
زیر بارون راه برو، نترس از خیس شدن!
هر چند وقت یهبار، یه نقاشى بکش!
توى حموم آواز بخون و آب بازى کن؛ چه اشکالى داره؟!
بىمناسبت کادو بخر!
در لحظه دست دادن، دست دوستترو کمى فشار بده!
لباساى رنگى بپوش!
آبنبات چوبى لیس بزن!
عکساترو با لبخند بگیر!
بستنى قیفى بخور!
زیر جملههاى قشنگِ یه کتاب، خط بکش!
به کوچیکترها سلام کن!
تلفنرو بردار و به دوستاى قدیمیت زنگ بزن!
برو دریا شنا کن!
هفت تا سنگ بنداز توى دریا و هفت تا آرزو کن!
به آسمون و ستارهها نگاه کن!
جوراباى رنگى بپوش!
خواب ببین!
شعر بگو!
خاطرات قشنگترو بنویس!
بالا بلندى، وسطى و قایم موشک بازى کن!
قاصدکهارو بگیر و آرزو کن و فوتشون کن!
نونخامهاى بخر و با لذت بخور!
قبل خواب، کاراى روزترو مرور کن!
هیچوقت خودترو به مُردن نزن!
نفساى عمیق بکش!
به درددل دیگران با دقت گوش بده!
سوار تاکسى شدى بلند سلام کن!
چون…
هر جا وایستى، مُردى!
زنده باش و زندگى کن!
براى زنده موندن، از داشتههات غافل نشو!
قدر همشونرو بدون، بذار زندگى از اینکه تو زندهاى به خودش بباله!
و در آخر…
روزمرهگى، عین مُردنه! حواست باشه.
از کتاب «زندگی کن!»
ترجمه و گردآوری: امیررضا آرمیون