منِ جدید و دنیای آدم بزرگ‌ها

ما چگونه یاد می‌گیریم؟
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
هشت کاری که روزهای ما رو معنادارتر می‌کنه!
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰

منِ جدید و دنیای آدم بزرگ‌ها

احتمالا همه‌ی ما در زندگی‌هامون دورنمایی از کسی که می‌خوایم درآینده‌ای نزدیک بهش تبدیل بشیم، داریم. اینکه خودمون رو در سه، پنج و یا ده سال آینده با چه ویژگی‌هایی و در کجای این جهان فرض می‌کنیم!

اگر سه سال دیگه مجدد بیاید و این متن رو بخونید دوست دارید در این مدت چه ویژگی‌هایی به منِ شما اضافه شده باشه؟

 

در کافه بیست‌تاسی ششم، مانا رهبری (مانالوگ) برامون از ساختن منِ جدید صحبت کرد. در ادامه به برداشت‌های خودم از این گفت‌وگو می‌پردازم.

فایل صوتی این گفت‌وگو رو می‌تونید در پادکست کافه بیست‌تاسیاپیزود ششم” بشنوید.

 

انتخاب‌های زندگی

معمولا انتخاب‌های ما در زندگی به صورت آگاهانه و یا ناآگاهانه در جهت تصمیمات و انتخاب‌های خانواده‌هامون هست و یا بعضی از ما تصمیم می‌گیریم در موارد شبیه خانواده‌هامون نباشیم. اما برای انتخاب حالت سومی هم وجود داره. اینکه به خودشناسی برسیم و به خودمون و ذهنمون اجازه بدیم گذشته رو بپذیریم و فارغ از گذشته برای آینده تعاریف جدید ایجاد کنیم و در مسیر رشد قدم بگذاریم.

در واقع بدون در نظر گرفتن پیش‌نویس‌های گذشته یه جور مرگ‌های استعاری رو تجربه کنیم و این نقاط رو به عنوان نقطه‌ای برای رویش در جهت منِ جدید خودمون قرار بدیم. وقتی ما دوباره به دنیا میایم به دلیل اینکه قدرت یادگیری‌مون مثل یک کودک زیاد می‌شه و فرصت‌های متفاوت رو می‌بینیم سرعت رشدمون چندین و چند برابر می‌شه.

 

منِ جدید

برای ساختن این منِ جدیدِ آینده، لازمه تا بررسی کنیم که چه باورهایی رو باید در خودمون نگه داریم. برای تغییر و حرکت به سمت دورنمای مدنظر چه اصول جدیدی رو باید پایه‌ریزی کنیم و چه تغییراتی باید ایجاد کنیم. در واقع لازمه به خودمون رجوع کنیم و تعاریف ذهنی‌مون رو مجدد مرور کنیم و شاید لغت‌‌های جدیدی به لغت نامه زندگی اضافه کنیم.

برای شروع این کار خوبه که از وسط زندگی که دائما در حال بالا و پایین شدن و تحت تاثیر قرار گرفتن است فاصله بگیریم و با فاصله‌ای از خود، من قبلی رو بررسی کنیم.

 

دگرگونی، تغییر

تغییر گذشته رو بهتر می‌کنه، تحول آینده رو خلق می‌کنه.

 

تغییر؛ یک ورژن بیشتر یا کمتر از خودم نسبت به وضعیت حال. مثلا خجالتی هستم و تصمیم دارم در آینده کم‌تر خجالت بکشم. اما وقتی راجع به دگرگونی صحبت می‌کنیم به این نقطه می‌رسیم که منِ جدید ممکنه هیچ ربطی به من قدیمی نداشته باشد. در واقع یعنی دگرگونی مستقل از گذشته است. یعنی ما یک دورنما ترسیم می‌کنیم و به ازای اون باید تحول پیدا کنیم.

 

برای ساختن منِ جدید نیاز به تغییر دارم یا تحول؟

فاصله‌ی بین ما و دورنمای سه یا پنج ساله زندگی مون، فاصله‌ی منی هست که الان هستم و منی که باید ساخته بشه تا بتونه دورنما رو پیاده‌سازی کنه. بسته به اینکه این دورنما چقدر از امروز ما فاصله داره، تصمیم می‌گیریم که باید سراغ تغییر بریم یا تحول.

 

من قبلی خودت چقدر مفید بوده و لازم نگه داشته بشه؟  چه میزان رو لازمه تغییر بدیم؟

 

خانم مانا در این زمینه مثالی زد که با توجه به تجربه شخصی‌ام از دویدن بومی سازی اش می‌کنم. وقتی شروع به دویدن کردم برای اینکه بتونم خودم رو چندماهه برای مسابقه تریل قشم آماده کنم لازم بود یه تحول اساسی در برنامه‌ی زندگی، برنامه غذایی و … ایجاد کنم. باید ساعت بیشتری در روز استراحت می‌کردم، میزان مشخصی در هفته تمرین می‌کردم، از ویتامین‌های مختلف جهت حفظ بدنم استفاده می‌کردم و قبل و بعد از تمرینات غذاهای با ارزش غذایی متفاوت می‌خوردم. این مسئله ابعاد مختلف زندگی من رو تحت تاثیر قرار داد چون اولویت انتخاب‌ها می‌بایست بر محوریت آمادگی و سلامتی بود.

تغییر بهتر کردن گذشته و تحول خلق آینده است.

در تحول حتما تغییرات رو نیاز داریم. اما تغییرات لزوما به تحول منتهی نمی‌شوند. یکی از تجربه‌های تحول تجربه مادر شدن یا پدر شدن است.

در تغییر سوالی که در مسیر می‌پرسیم این است که از کجا شروع کردم؟ پیشرفتم در مقایسه با نقطه‌ای که شروع کردم چقدر بود؟ (چقدر حالی که ساختم بهتر از گذشته است)

در تحول سوال اینه که چه مسیری را باید خلق کنم که من رو به آینده مطلوب برسونه؟ (چقدر هنوز با آینده مطلوب فاصله دارم؟)

 

دورنما

اون دورنما است که به ما می‌گه اون من جدید نیاز به چه تغییرات در من الان داره. مثلا اگر من قراره فریلنسر بشم نیاز دارم تا تغییراتی در خودم ایجاد کنم و من جدیدی طراحی کنم که به نظم در کار شخصی پایبند باشه، به یک سری اصول زمانی متعهد باشه، بلد باشه برای خودش کار کنه، شاید لازم باشه رول مدلی برای خودم پیدا کنم تا از اون الگوبرداری کنم. در ساخت من جدید ممکن مثل نه گفتن با خیلی از اتفاقات راحت نباشیم و حسی مثل کفشی که تازه پوشیدیم و پامون رو میزنه حتی بهمون دست بده اما باید صبور باشیم تا اون من شکل بگیره.

 

دورنمای متفاوت این من جدید چی می‌تونه باشه؟

مثلا دورنمای من در زندگی اینه که تجربه کسب کنم در زندگی: موضوعات متفاوتی رو یاد بگیرم، سفر کنم، با آدم‌های جدید آشنا بشم. در دورنما بهتر جزییات رو در نظر نگیریم و بگذاریم از یه فاصله و بدون دقت بهش نگاه کنیم. مثلا پنج تا چیز مهمی که دوست دارم از الان تا چندسال دیگه تجربه کنم رو بنویسم.

مثلا تجربه‌ی زندگی در یک جای دیگر، یا تجربه پدر شدن یا مادر شدن،

 

در پایان اگر خواستید در این مسیر قدم بردارید پیشنهاد می‌کنم از این دو سوال برای شروع استفاده کنید:

آیا این منی که تا اینجای زندگی با من همراه بوده من رو به سمت بهتر شدن و رشد بیشتر می‌برده؟

اگر قرار باشه این من رو از نو بسازم. چه باورها و اصول اخلاقی رو دوست داره پیاده سازی کنه و نوسازی کنه. کدوم‌هارو نگه داره و کدوم‌هارو دور بریزه؟

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *