“شما اگر برای پول کار کنید؛
نه تنها تا آخر عمرتان ثروتمند نخواهید شد،
بلکه برای همیشه درگیر مشکلات مالی خواهید بود.”
رابرت کیوساکی، نویسنده کتاب پدر پولدار، پدر بیپول
اگر از مخاطبان بیستتاسی باشید و یا در کارگاههای بیستتاسی شرکت کرده باشید اطلاع دارید که یکی از موضوعاتی که طی دو سال گذشته سعی کردهایم به آن بپردازیم، بحث شغل و انتخاب شغل بوده است.
که در قالب کارگاههای : «چگونه شغلی را که داریم، دوست داشته باشیم؟ » یا « چگونه شغلی را که دوست داریم پیدا کنیم؟» و یا کارگاه «اصول کاریابی و موفقیت شغلی» برگزار شدهاند.
همین طور مجموعه نوشتههای مهارتهای شغلی که در بخش محتوای مدرسه بیستتاسی مطرح شدهاند.
این بار قصد داریم کتاب «کاری را که دوست دارید انتخاب کنید، پول میآید» را به شما معرفی کنیم. این کتاب نوشته مارشا سینتار و ترجمه ندا شادنظر است که توسط انتشارات هنوز منتشر شده و به بررسی روانشناسی کار میپردازد. بخشهایی از این کتاب را انتخاب کردهایم که با هم بخوانیم:
کار میتواند وسیلهای برای ابراز عشق و محبت به خود و دیگران باشد. حتی وسیلهای برای از خودگذشتگی است تا با استعدادها و قابلیتهای خود به دیگران خدمت کنید و راهی برای ابراز ویژگیهای منحصر به فرد هر شخص است.
شغل شما باید با سرشت و ویژگیهای غریزی شما مرتبط باشد. وقتی کاری را انجام میدهید که در آن بهترین هستید، به موفقیت چشمگیری میرسید. علم زیستشناسی هم بر قانون امرار معاش صحیح تاکید دارد. هر گونهای در این کره خاکی، مکانی برای زندگی و عملکردی دارد که با تواناییها و طبیعت او مناسبتر است.
این قانون در مورد انسان هم صادق است. بعضی از ما برای کارهای جسمانی مانند ورزش مناسب هستیم. بعضی استعداد فکری و ذهنی ویژهای داریم و میتوانیم در کارهایی که به تفکر و خلاقیت و نبوغ نیاز دارد، موفق باشیم.
بعضی استعداد زیبایی شناسی دارند و میتوانند از دستانشان به خوبی استفاده کنند؛ مانند نقاشان، مجسمه سازان و طراحان. ما ویژگیهای غریزی بسیاری داریم که از لحاظ احساسی و اقتصادی کمکمان میکنند. در واقع باید در این جهت، سفر زندگیمان را ادامه دهیم.
انتخاب شغل مناسب، از عزت نفس و اعتماد به نفس بالا نشئن میگیرد، زیرا تنها افرادی که خود را با کفایت و ارزشمند میدانند، شهامت انتخاب شغل مناسبشان را دارند.
بهترین راه ارتباط با کار مناسب این است که آن را انتخاب کنیم، و این انتخاب آگاهانه، گاهی مجبورمان میکند حریم امن و آشنای خود را ترک کنیم.
اعتماد به نفس بالا به ما توانایی میدهد تا خود را بشناسیم و بدانیم چه میخواهیم. به ما شهامت میدهد تا در کارهای روزمره، انتخابها و روش برقراری ارتباط با دنیای اطرافمان از دانش و آگاهی فردی خود به نحو احسن استفاده کنیم.
عزت نفس نخستین احساسی است کهدر مورد خودمان داریم و میتوان آن را قضاوت در مورد خود نیز نامید. نخستین نظری که در مورد خودمان داریم«خودم» نام دارد که در اوایل زندگی یا حتی پیش از تولد به وجود میآید. قضاوتی که در مورد خودمان داریم دیدگاه و ایدئولوژی ما را شکل میدهد.
آندرهژید میگوید: “تفاوتهایی که در خود میبینید، نایابترین چیزی است که دارید. این همان چیزی است که به شما ارزش میدهد، اما گاهی سرکوبش میکنید. با این حال ادعا میکنید زندگی را دوست دارید.”
برای آنکه وجود واقعی مان را ابراز کنیم، باید مهارتهای جدیدی بیاموزیم، مانند ایجاد رفتار و نگرشهای جدید در خود و آشنایی با افراد و موقعیتهای جدید.
یکی دیگر از اسرار پذیرفت خود این است که یاد بگیریم دیگران را همانطور که هستند بپذیریم. « آنان بهترین کاری را که اکنون فکر میکنند درست است، انجام میدهند.»
ویژگیهای فردی، نقش مهمی در خلق رویاهای ما دارند. هر کس تصورات منحصر به فردی دارد، اما از طریق رویاها میتوان چشمانداز مشخصی در مورد افراد دست یافت. رویاها نشانهها و مسیر ویژهای دارند و با توجه به آنها میتوان افراد را شناخت و درک کرد.
یکی از راههای یافتن مسیر درست زندگی، این است که در جایی آرام و ساکت بنشینید و در مورد کارهایی که میخواهید انجام دهید فکر کنید.
قلم و کاغذ بردارید و اهداف زندگیتان را بنویسید. از خود بپرسید:
هدف اصلی زندگی من چیست؟( برای آنکه پیش از سنین پیری به هدف مورد نظرم برسم چه باید بکنم؟)
چگونه باید فکر کنم و حرف بزنم تا به هدف مورد نظرم برسم؟ ( چه عادتها و رفتارهایی باید از زندگی فعلیام حذف کنم تا به هدفم برسم؟
چه فعالیتهایی باید انجام دهم تا به گونهای زندگی کنم که به هدفم برسم؟
برای آنکه به خودم و دیگران و هدف زندگیام احترام بگذارم باید چگونه زندگی کنم؟
نخستین کاری که باید انجام دهیم این است که «باور من فرد ارزشمندی نیستم!» را کنار بگذاریم. وقتی خود را فرد ارزشمندی میبینیم راحتتر میتوانیم فکر کنیم، حرف بزنیم، عمل کنیم، زیرا پذیرفتهایم ارزشمند هستیم. به محض اینکه این باور را میپذیریم، دیگران نیز آن را خواهند پذیرفت.
بخش زیادی از این فصل به ایجاد تغییر و عادتها اختصاص دارد، پیش از در خصوص تغییر مطلبی منتشر کردهایم که پیشنهاد میکنیم آن را مطالعه کنید.
مقاومت ابزار درونی است و هر فردی به اشکال متفاوتی ظهور میکند و انواع بسیاری دارد. در بعضی موارد به شکل جنگیدن یا گریختن از کارهایی که باید انجامشان دهیم، ظاهر میشود. مقاومت ابزار زیرکانهای برای شکست خودمان و دیگران است و سبب میشود کارها را به تعویق بیندازیم یا وقتی با کار جدید یا پیچیدهای مواجه میشویم، وحشتزده شویم.
تا وقتی یاد نگیریم مستقیما با مشکلات مواجه شویم وحلشان کنیم، الگوی فرار و اجتناب از مشکلات را بارها تکرار خواهیم کرد.
مقاومت ما را منفعل، بیقرار و بیاحساس میکند و همانطور که یونگ گفته است: سبب ایجاد پوچی و بیاعتنایی میشود.
اگر بر اساس بایدهای ناآگاهانه و ناآزموده زندگی کنیم، تحقیر میشویم. ما میتوانیم توانایی خود را در انتخاب مسیر زندگی بر اساس باورها و ارزشها و نظرات خود افزایش دهیم. همه ما حق داریم که مسیر زندگی، قوانینی که با آنها زندگی میکنیم و ارزشهایی که به ارث بردهایم را بررسی کنیم. باید تصمیم بگیریم چه کسی باشیم، چه کارهایی انجام دهیم و زندگیمان را چگونه بسازیم. این کار دشوار است زیرا مجبورمان میکند در برابر بایدهایی که تا امروز با آنها زندگی کردهایم بایستیم. اما این مقابله ضروری است، زیرا سبب رشد آگاهی و قدرتهای درونی ما میشود.
مفهوم پول میآید دارای سه مفهوم«رهاکردن»، «انتظارکشیدن» و «ثروت درونی» است که در این فصل در مورد آن بحث میشود.
سومین بعد عبارت پول میآید توانایی فکر کردن به تواناییها است، حتی بدون پول. این موضوع آنقدر مهم است که دو فصل از کتاب به آن اختصاص یافته است.
مارشا سینتار در سه فصل بعدی کتاب به «سه قانون تدبیر»، «کار، بازی یا اعتیاد؟» و «ثبات شغلی» پرداخته است. امیدواریم با مطالعه این کتاب خودمان وتواناییهایمان را بشناسیم و کاری را که دوست داریم انجام دهیم.
“توده مردم به اشتباه تصور میکنند پول، فقط با سخت کار کردن بدست می آید.
در صورتی که من ثروتمندان را افرادی جویای پول و در حال سخت کار کردن ندیدم.
تمام آنها زندگی راحت و آسوده ای داشتند،
درحالی که بسیار بیشتر از افرادی که سخت برای پول کار میکنند، درآمد دارند.”
ناپلئون هیل، نویسنده کتاب مشهور بیندیشید و ثروتمند شوید