۱۰ پیشنهاد عملی برای دهه هشتادی‌ها

شادی‌هایت را به اشتراک‌بگذار
۱۰ تیر ۱۳۹۶

۱۰ پیشنهاد عملی برای دهه هشتادی‌ها

پیش نوشت:

حالا بزرگ‌ترین آن‌ها شانزده‌ساله شده. نسلی که ذهنشان آمادۀ بارور شدن است و باید تا می‌تواند از خوراندن زباله به مغرشان خودداری کنند.

تربیت شدن با محتوای کوتاه آفت این نسل است. اینکه توییتری بشوند و حوصلۀ متون بلندتر را نداشته باشند.

اما من به دهه هشتادی‌ها خوش‌بینم. بهترین خواننده‌های نویسندگان به نظرم همین نسل هستند، همین دهه هشتادی‌ها که من کار کردن برای آن‌ها را ‌ از کار کردن برای هر نسل دیگری دوست‌تر می‌دارم.

من دلگرمم به دهه هشتادی‌ها که به قول نیما غربال به دست از عقب کاروان می‌آیند.

برایشان چیزهایی که به ذهنم می‌رسد را نوشته‌ام، این‌ها نصیحت نیست، پیشنهاد یک دوست است.

۱.به هر مزخرفی موسیقی نمی‌گویند،

پس نگذارید مزخرفاتی که اسم پاپ و رپ فارسی رویشان گذاشته‌شده لقلقۀ زبان شما بشوند. موسیقی خوب گوش بدهید. حتی کلاسیک. موسیقی کلاسیک ذهن شمارا منظم و خوش‌سلیقه می‌کند. سمفونی پنج بتهوون را گوش بدهید و قدرت بگیرید.

۲.بیرون بزنید و پیاده‌روی کنید.

بروید توی یک فلافلی کار کنید؛ با بزرگ‌تر از خودتان بگردید. با هر دختری آشنا شدید، فقط چت نکنید، مدام با او قدم بزنید، اصلاً قدم زدن را شرط رابطه کنید.

۳.از احمق بودن و احمقانه گفتن نترسید،

در بیان خودتان امساک نکنید، کسی از یک نوجوان کم سن توقع حرف‌های کاملاً سنجیده و فیلسوفانه ندارد، مهم این است که ترسو بار نیایید.

۴.مطلقاً از تماشای اخبار پرهیز کنید،

خبربازی خاصیتی جز چرک و تار کردن ذهن ندارد. جایش نگاهی به تاریخ معاصر بیندازید، حوصله داشتید تاریخ تشیع را بخوانید. فرق لنین و استالین را بدانید، طوری نباشد که روزی اسم ژنرال دوگل را بیاورند و لایتشخص هر من البر باشید، شناختن این آدم‌ها خیلی مهم‌تر است که اخبار مسخرۀ روز است.

۵.مثل بقیه ملت توی گوگل سرچ نکنید:

«چرا صادق هدایت خودکشی کرد؟ » جایش بروید بوف کور را دو سه بار بخوانید و کیف کنید و یاد بگیرید. نگران نباشید، نه افسرده می‌شوید، نه خودکشی‌ می‌کنید، بوف کور، لولوخرخره نیست. مطمئن باشید بوف کور از ترهات امثال مهران مدیری برای شما مفیدتر است.

۶. عاشقی یاد بگیرید

به‌جای اینکه بروید سینما و پاپ کرن بزنید و «خوب بد جلف» را ببینید و جیب سازندگان جلف آن را پرکنید، شب‌های روشنِ فرزاد مؤتمن و سعید عقیقی را ده-دوازده بار ببینید تا عاشقی یاد بگیرید و معنی شاعرانگی را بفهمید.

۷.به محتوای یک‌خطی توییتری اکتفا نکنید،

هیچ حکمت ارزشمندی از طریق جملات قصار منتقل نمی‌شود، همت کنید و کتاب‌های کت‌وکلفت بخوانید. هنوز سرخ و سیاه استاندال را نخوانده‌اید؟

۸.آنکه می‌نویسد را از آنکه فقط می‌گوید جدی‌تر بگیرید.

فرق فرهنگ کتبی و شفاهی را بفهمید. نوشتن یعنی دقیق بودن، افکارتان، ارزش‌هایتان و اهدافتان را مکتوب کنید. اگر چت می‌کنید، به‌جای نوشتن یکی دو تا کلمۀ بی‌رمق، چند تا جمله بلند و درست‌ودرمان بنویسید.

۹.نقاشی نگاه کنید، 

فرق پیکاسو و ونگوگ را بفهمید، انقدر سطحی نباشید که با تماشای منظره‌های بی‌رمق و سیاه‌قلم‌های آماتوری شگفت‌زده شوید. گوگل زیر دست شماست فرق ولاسکز و کاراواجو را بفهمید. والپیپر گوشی‌تان گاهی اوقات به‌جای عکس لیدی گاگا یکی از نقاشی‌های سزان باشد.

۱۰.چشم‌بسته همۀ توصیه‌ها و نصیحت‌های نسل‌های قبلی را جدی نگیرید.

ابراهیم گلستان می‌گوید:

«نگاه کن. ببین. بخوان، اما هر چه را که می‌خوانی قبول نکن یک‌هو. بسنج.

یادگرفتن نه یعنی از بر کردن. نه یعنی قبول کردن. گاهی یادگرفتن یعنی قبول نکردن.»

نگذارید شمارا آن‌قدر کوچک کنند که رؤیاهایتان توی درس‌خواندن و قبولی در دانشگاه خلاصه شود. شما آیندگانید.

***

این پست مهمان از سایت شاهین کلانتری انتخاب شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *