چه میزان از فعالیتهای روزانهی خود را به یادگیری اختصاص میدهیم؟ معمولاً فرصتها، به اندازهای که ما میخواهیم پیش نمیآیند.
اکثر ما بسیار مشتاق یادگیری مهارتهای جدیدیم. مشکل اینجاست که دائماً در کشمکش پیدا کردن زمان کافی برای آن هستیم. یک سوال مهم این است که چگونه میتوان زمانی برای یادگیری ایجاد کرد؟ با وجود محدودیتهای زمانی چگونه دانش خود را توسعه دهیم و ارزش آفرینی بیشتری برای کارفرمای فعلی و یا کارفرمایان آینده داشته باشیم؟
اصلاً، چرا باید برای پیشرفت حرفهای زمان بگذاریم؟
مدیران مجموعهها به خوبی از اهمیت فراهم کردن فرصتهای متنوع آموزش و توسعهی مهارت برای اعضای تیمشان آگاه هستند. و البته میدانند که تمرکز بر یادگیری و توسعهی مهارتهای خودشان هم به همان اندازه مهم است. برای انجام این کارها و نهایتاً پیشرفت در کار لازم است زمان کافی اختصاص داده شود.
برای اینکه چرا یادگیری در اولویت نیست دلایل زیادی وجود دارد. حجم کاری بالای ما واضحترین دلیل است؛ درحالیکه زندگی کاری و زندگی شخصی ما در رقابت بر سر جلب توجه ما هستند، ممکن است پیدا کردن زمان خالی برای یادگیری غیرممکن بنظر برسد. حتی ممکن است اگر بخواهیم بعد از یک روز کامل دور از خانواده، وقت خود را صرف یادگیری کنیم، عذاب وجدان بگیریم! چون به هرحال میتوانستیم این زمان را با خانواده سپری کنیم.
همچنین تبدیل یادگیری به یک فعالیت همیشگی شاید کار سختی باشد. در بحبوحه یک روز شلوغ و گیج کننده، کارهایی مثل خواندن کتاب “مهارتهای رهبری” و یا “شرکت در یک دوره آنلاین” میتواند به راحتی به انتهای لیست کارها برود.
این وضعیت ناامید کننده ممکن است باعث شود احساس کنیم درحد انتظارات خود زندگی نمیکنیم و حتی ممکن است تاثیر منفی بر اعتماد به نفس گذاشته و دید مثبت نسبت به شغلمان را تحتالشعاع قرار دهد. از طرف دیگر ممکن است اینکه با آخرین تغییرات حوزهی کاری خود همراه نیستیم آزاردهنده باشد. برای مثال ممکن است فرصت اینکه ارزش بیشتری برای تیم یا سازمان خود فراهم کنیم را از دست داده و دیگر همکاران به واسطهی دسترسی به اطلاعات بهروزتر و اختصاص زمان بیشتر به یادگیری، کارایی و اثرگذاری بالاتری داشته باشند.
وقتی یادگیری را به یک اولویت تبدیل میکنیم، در واقع برای سازمان عضو ارزشمندتر و در بازار کار صنعتی که در آن فعالیت میکنیم نیروی قویتری میشویم و هنگام درخواست برای پروژهی چالش برانگیز و یا ارتقای شغلی در موقعیت بهتری قرار خواهیم گرفت.
یادگیری مداوم در بدست آوردن قدرت حرفهای به ما کمک میکند. اگر رئیس، اعضای تیم و مشتریان کسب و کار، ما را به عنوان فرد حرفهای بشناسند، به نظراتِ ما مشتاقانهتر توجه کرده و از پیشنهاداتِ ما استقبال میکنند. قدرت حرفهای میتواند در جلب حمایت برای پروژه پیشنهادی، مذاکره برای یک قرارداد و به طور کلی، مدیریت تغییر را آسانتر کند.
کسب قدرت حرفه ای از طریق یادگیری، مانند کسب هر مهارت دیگری به تلاش و برنامه ریزی دقیق نیاز دارد. نتایج ملموس و ارزشمند سرمایه گذاری برای حرفه ای تر شدن ارزش صرف انرژی برای رسیدن به این هدف را دارد. در بخش بعدی مقاله تعدادی از استراتژی های کاربردی و موثر جهت فرصت سازی برای یادگیری مداوم، کسب قدرت حرفه ای و نهایتا توسعه شغلی را با شما به اشتراک خواهیم گذاشت ، با ما همراه باشید.
1 دیدگاه
من همیشه فکر میکردم مشکل اصلی از خود ماست که یاد نمیگیریم ، بخصوص اینکه کم مطالعه میکنیم، ولی هر چه حرف معلم های حوزه ی تصمیم را شنیدم، موضوع برام پیچیده تر شد،
چند تا دلیل به ذهنم میرسه اینجا میگم:
یک. عزیزان حوزه ی تبلیغات و بازاریابی که حس رقابت را در ما تشدید میکنند، هدا را شکر تو این زمینه از دنیا عقبیم.
دو. خیلی از اهداف ما از یادگیری، اهداف ما نیستند، واسه همبن بعد از مدتی خسته میشیم، یادگیری اتفاقا اگر در پاسخ به سوال ما باشه جذاب میشه و دردآن غرق میشم.
سه. خصوصا در کشور ما واقعا برای خیلی ها چرخ زندگی با یک شیفت کار نمیچرخه، قاعدتا یادگیری در لایه بالاتری نسبت به نیازهای اولیه ما قرار داره.
چهار. این نظر را بطور کلی عرض میکنم، مثال نقض هم کم ندارد، فرض کنیم که مدیری برای کارمند خود پاداش و تنبیهی در نظر نگیرد، در عملکرد، رضایت و انگیزه ی کارمند چه تاثیری میگذارد ؟
در کشور ما، دولت نقش آن مدیر و مردم نقش آن کارمند را دارند، یعنی آنچه که موجب پیشرفت میشود، لزوما یادگیری نیست، این سیستم نیازی به یادگیری ندارد، البته بسیار ساده انگارانه است که فکر کنیم وضعیت موجود امروز و تصدی گری در بخشهای اقتصادی صرفا خواست دولت بوده، شاید در این سیستم فضا برای رشد فراهم نباشد، اما طعم ناحیه امنی که برای ما در این سیستم ناکارا فراهم می آید، مدت هاست زیر زبان ماست و به آن خو گرفته ایم، یک الگوی مشترک بین کشورهای توسعه یافته به بنظر مشهود میرسه، ژاپن، کره، آلمان و ….
همه ی این کشورها بعد از بحرانی سخت از نو ساخته شده، انقلاب صنعتی ، محصول جنگ جهانی ست، نه ناحیه امن کشورها.
پی نوشت: یک سری از این حرف ها را از ویدئو موفقیت و شکست آلن دوباتن در تد الهام گرفتم.