پاسخ شما به این سؤال چیست: «دوست داری تو زندگیت چی داشته باشی یا به چی برسی؟»
احتمالاً هر یک از ما پاسخی برای این پرسش در ذهن داریم: موفقیت، پول زیاد، سعادت، آرامش، ماشین و خانه خوب، عاقبت به خیری فرزندان، شغل خوب و…
در دنیای واقع اما به نظر میرسد اتفاق دیگری در حال رخ دادن است: «داشتن بهترین چیزها، بیشتر جمع کردن و عقب نماندن از دیگران». به این معنا که بسیاری از ما مدام در تقلای داشتن چیزهای بیشتر یا بهتریم تا مبادا از دیگران عقب بمانیم: پول و درآمد بیشتر، ماشین بهتر، موبایل بهتر، تغییر مبلمان منزل تا مبادا در مقابل فلان فامیل یا همسایه کم بیاوریم و…
و نتیجه این تقلا کردنها، کار کردن بیشتر و بیشتر (حتا اگر شغلمان را دوست نداشته باشیم) و کسب درآمد بالاتر است تا بتوانیم چیزهای بیشتری به دست آوریم، آخرین مدل گوشی همراه و فلان برند خاص لباس ورزشی را بخریم و در نهایت از «دیگران» پیشی بگیریم. اما برای این تقلا کردنها پایانی متصور نیست، چرا که همواره کسانی هستند که وضعشان از ما بهتر باشد و این موضوع کفایت میکند تا طمع افزونتری برای چیزهای بیشتر و بهتر داشته باشیم و به جای لذت بردن از آن چیزهایی که داریم، حریص چیزهایی باشیم که نداریم.
این ویژگی طبیعی ما آدمهاست که خواستههای نامحدودمان همواره ممکن است در مقابل منابع محدودی که در اختیار داریم، کم بیاورند. به عنوان مثال در جوانی دوست داریم کفش ورزشی یک میلیون تومانی بخریم اما پول توجیبیمان خیلی کمتر از این حرفهاست یا در میانسالی دوست داریم دور دنیا سفر کنیم و پول هم داریم اما مسئولیتهای سنگین شغلی، مجال سفر را از ما میگیرند یا در پیری، هم پول داریم و هم فرصت سفر اما دیگر توان جسمانی برای سفر کردن نداریم.
در این میان مقایسه کردن مدام خود با دیگران و تصور شرکت در مسابقه دو سرعتی که قرار است در آن از همه جلو بیفتیم و در ادامه باز هم مقایسه کردن با یک عده دیگر و یک مسابقه دیگر، ما را در چرخهای از دویدن میاندازد که بیشتر از ایجاد احساس خوشبختی و رضایت و آرامش پایدار و طولانیمدت، لذتهای کوتاهمدت و نارضایتی طولانیمدت را برای ما به ارمغان میآورد.
در واقع ما همه ممکن است میل بیحد و حصری به داشتن چیزها داشته باشیم: گاهی چیزهای بیشتر و گاهی چیزهای بهتر و گاهی هر دو.
معضل نخست: چیزهای بیشتر داشته باش
قطعاً شما هم آدمهایی را دیدهاید که هر چیزی سر راهشان قرار بگیرد یا وارد خانه و زندگی آنها شود، تا ابد نگه خواهند داشت حتا اگر به هیچ دردی نخورد مثل لوله جاروبرقی قدیمی، صندلی شکسته میز ناهارخوری، آیینه شکسته حمام، لباسهای کهنه، شیشههای خالی مربا، میخ زنگزدهای که توی کوچه افتاده است، پیامکها و ایمیلها، جزوههای کل دوران تحصیلشان و… چراکه ممکن است روزی یکی از آنها به درد بخورند. اگر هم به آنها بگویید این همه چیز را برای چه جمع میکنی، نگاه عاقل اندر سفیهی به شما میاندازند و پاسخی حکیمانه میدهند که «هر چیز که خار آید، یک روز به کار آید!»
و البته که شما در مواجهه با این پاسخ دندانشکن، سخن را ادامه نمیدهید تا به آنها نشان دهید هزینههایی که نگهداری این همه خردهریز برای آنها در پی دارد، به مراتب بیشتر از آن یک باری است که ممکن است یکی از آن چیزها «گره از کار فروبسته ما بگشایند».
مصداقش هم بسیاری از مستأجرهایی که دو تا کامیون اجاره میکنند: یکی برای انتقال اسباب خانه و دیگری برای انتقال وسایل توی انبارشان.
روی دیگر این سکه، کسانی هستند که دوست دارند همیشه چیزهای بیشتری داشته باشند: کتابهای بیشتر، سیمکارتهای بیشتر، ماشینهای بیشتر، چند دست مبلمان، لباسهای بیشتر، طلا و جواهرات بیشتر، تعداد آدرس ایمیل بیشتر، استفاده از همه شبکههای اجتماعی و… چیزهای بیشتری که البته همگی قابل استفادهاند اما چون تعدادشان زیاد است، در ته کمد خاک میخورند یا گم میشوند یا کلاً بلااستفاده میمانند.
معضل دوم: بهترین چیزها را داشته باش
بعضیها هم هستند که علاقه خاصی به داشتن چیزهای بیشتر ندارند، بلکه شیفته داشتن بهترین چیزها هستند. هنوز یک ماه نیست که یکی از بهترین گوشیهای موجود در بازار را خریدهاند که با ورود مدلی جدیدتر، آن یکی را رد میکنند و این یکی را میخرند. لباسی را که هفته پیش خریدهاند، به دیگران میبخشند و لباسی دیگر و بهتر را میخرند، هر دو ماه یک بار ماشینشان را و هر شش ماه یک بار مبلمان خانهشان را عوض میکنند و کلاً هم هواسشان هست که هیچ چیز بهتری تاحدممکن از دستشان در نرود که اگر این فاجعه اتفاق بیفتد، هرگز خودشان را نمیبخشند به خصوص که اصرار دارند هرگز از دیگران عقب نمانند.
فقط مشکل اصلی این است که همیشه یک چیز بهتر یا جدیدتر وجود دارد و این بازی «بهترین چیزها را داشته باش» هرگز تمام نخواهد شد.
چه باید کرد؟
در هر دو بازی «چیزهای بیشتری داشته باش» و «بهترین چیزها را داشته باشند»، افراد، خودخواسته، در مسابقهای بیپایان گیر افتادهاند که نتیجه آن سلب آرامش و ترس مدام از عقب ماندن و جاماندن است. باور کسانی که در این دو وضعیت گرفتار شدهاند این است که جهان بیرون بر آنها مستولی است یا قضاوت دیگران درباره آنها نقش کلیدی در تصویرشان از خودشان دارد که در نهایت رضایت درونی و عمیق پایدار را از آنها میگیرد. اما چه باید کرد؟
شاید یکی از بهترین پیشنهادات احتمالاً «دل کندن» است. اینکه یاد بگیریم با وسوسه جمع کردن چیزها مقابله کنیم و چیزهای زائد را دور بریزیم؛ مثلاً:
پیامکها و ایمیلهای اضافی را پاک کنید
سعی کنید اگر میتوانید پیامک یا ایمیل خود را در همان موقع که میبینید پاسخ دهید و بیخود کار امروز را به فردا میندازید. (البته این پیشنهاد به این معنا نیست که مدام به گوشی یا ایمیل خود سر بزنید تا در همان لحظه نخست جواب ملت را بدهید.) مابقی چیزهای به دردنخور جایشان در سطل زباله است.
از هر گروهی که در نرمافزارهای پیامرسان موبایلی عضو هستید، خارج شوید.
همین حالا دست به کار شوید، مگر آنکه ترک گروه، زندگی شما را تهدید کند یا آن گروه، هدف مشخص، شفاف و به دردبخوری داشته باشد و اعضای گروه هم هر چیزی دیدند و شنیدند و خواندند، منتشر نکنند. (تقریباً محال است چنین گروهی پیدا کنید!)
اصلاً و ابداً هم نگران نباشید: هر وقت پشیمان شدید یک نفر پیدا میشود شما را به وضعیت قبلی بازگرداند. فراموش نکنید این گروهها در خوشبینانهترین حالت ممکن شما را دچار آلودگی اطلاعات میکنند.
وسایل زائد و اضافه خود را دور بریزید.
خیلی از چیزهایی که ما نگه میداریم، زبالههایی هستند که به چشم سرمایه برای روز مبادا به آنها نگاه میکنیم. با این منطق هر چیزی ممکن است روزی به کار آید. زبالهجمعکن نباشید. همین حالا به دور و بر خود نگاه کنید و هر چیز به دردنخوری را حذف کنید.
ببخشید یا بفروشید
چیزهای زیادی هستند که ما از آنها استفاده نمیکنیم اما در همین لحظه کسانی هستند که به آنها نیاز دارند. شاید وقت آن رسیده که آن چیزها را به دیگران ببخشید یا دستکم با قیمتی اندک اما مناسب آنها را بفروشید. در این صورت هم شما خوشحالتر خواهید بود و هم خریداری که با قیمت مناسب، نیازش برطرف شده است.
اول فکر کنید بعد بخرید
قبل از آنکه چیزی را بخرید، چند لحظه فکر کنید و این سؤال را از خود بپرسید: «آیا خریدن آن چیز خاص، میتواند مرا در طولانیمدت خوشحال و راضی نگه دارد؟» اگر احساس کردید که در این باره خیلی مطمئن نیستید، دستکم تصمیمتان برای خریدن چیزها را به تعویق بیندازید.
محمد نجفی
منتشر شده در مجله موفقیت، شماره 299
فایل صوتی این مطلب که با همکاری دوستان خوب ما در شنوتو ، ضبط شده است را می توانید از اینجا بشنوید: