چیزهایی که در مدرسه یاد نمی‌دهند؟

اگر الان 25 ساله بودید، چه می‌کردید؟
۱۲ بهمن ۱۳۹۴
یادگرفتن را یاد نگرفته‌ایم!
۱ اسفند ۱۳۹۴

چیزهایی که در مدرسه یاد نمی‌دهند؟

Colorful Chalk at Chalkboard ca. 2001

«درستو بخون بچه تا فردا یه چیزی بشی!» طنین این سخن در دوران دانش‌آموزی و حتی دانشجویی، از زبان بزرگ‌ترها هنوز هم که هنوز در گوش بسیاری از ماست؛ تو گویی «درس نخواندن» مسبب بدبختی ما در آینده است. درس خواندنی که به نظر می‌رسد به قبولی در امتحانات، نمره‌های خوب، رتبه خوب‌تر در کنکور و گرفتن مدرکی دانشگاهی تقلیل یافته است، بی‌آن‌که این سؤال، جدی گرفته شود که «چرا باید درس بخوانیم؟»

در چنین شرایطی آنچه رخ داده بیشتر از هر چیزی به «کارخانه تولید مدرک» شبیه است، بی‌آنکه توجهی جدی به کارکرد اصلی «آموزش» در جامعه وجود داشته باشد.

به راستی آیا صرفاً قرار است تشکیلاتی عریض و طویل در قالب مدارس، مؤسسات آموزشی کمک درسی، مراکز آموزشی ریز و درشت دانشگاهی و… وجود داشته باشد که خروجی‌شان انبوهی از فارغ‌التحصیلان است که حالا دیگر در دستان خود فقط مدرک فلان و بهمان دارند؟ یا اساساً قرار است این سیستم آموزشی، فارغ از ارائه مدرک، کارکردی منحصربفرد در جامعه امروز و فردای ایران بازی کند؟

نگاهی گذرا به وضعیت موجود اعم از کمیت بالای فارغ‌التحصیلان در مقایسه با میزان بهبود شرایط جامعه ایران در حوزه‌های مختلف، آمار بیکاری، ناتوانی بسیاری از این فارغ‌التحصیلان در زندگی و کار و… خود نشانه‌هایی واضح و مبرهنند که اهمیت توجه به بهبود و کارآمد کردن نظام آموزشی را دوچندان می‌کنند.

مدرسه به چه دردی می‌خورد؟

هیچ پدر و مادری با این پیش‌فرض، فرزندش را به مدرسه نمی‌فرستد که «بچه به مدرسه برود و درس بخواند و در نهایت مدرکی دانشگاهی بگیرد اما نتواند زندگی و کار خوبی داشته باشد».

فرض والدین این است که بچه‌هاشان اگر درس بخوانند، دانشگاه بروند و مدارک دانشگاهی بگیرند، شادتر، موفق‌تر و پولدارتر خواهند شد و از همین روی از هیچ هزینه‌ای برای رسیدن به این هدف مضایقه نمی‌کنند.

اما در این میان شاید پرداختن به این پرسش که «مدارس به چه دردی می‌خورند؟» و «کارکرد اصلی نظام آموزشی چیست؟» بتواند کمی این فضا را شفاف‌تر کرده و در بهبود وضعیت موجود و ارتقاء کیفیت زندگی ما در جهانی که در آن سر می‌کنیم، بیفزاید.

اگر همان پیش‌فرض و انتظار کاملاً درست والدین را که موجب می‌شود تأکید کنند فرزندانشان درس بخوانند و به مدرسه و دانشگاه بروند، مرور کنیم، به این نتیجه می‌رسیم که پای این سوءتفاهم در میان است که گویی این انتظار در شرایط فعلی فقط در مدارس و دانشگاه‌ها در حال تحققند اما پر بیراه نیست اگر بگوییم آن چنان که باید و شاید چنین نیست.

به این معنا که پدران و مادران انتظار دارند که فرزندان‌شان درس بخوانند و مدرک بگیرند چون بر این باورند که درنهایت آماده می‌شوند تا زندگی در جهان واقعی را تجربه کنند، بتوانند گلیم خود را از آب بیرون بکشند، ازدواج کنند و زندگی زناشویی خوبی داشته باشند، شغلی مناسب پیدا کنند و درآمد خوبی داشته باشند، زندگی شادتر و موفق‌تری را تجربه کنند و آماده مواجهه با آینده هنوز نامعلومی باشند که نیازمند داشتن مجموعه‌ای متنوع از مهارت‌ها در زندگی است از این قرار:

۱٫ خودآگاهی

توانایی شناخت خویشتن و داشتن تصویری تا حدممکن واقع‌بینانه از خود اعم از آگاهی از نقاط قوت و ضعف شخصی، خواسته‌ها، نیازها، حقوق و مسئولیت‌های  فردی و اجتماعی خود به عنوان انسان و شهروند در جامعه، داشتن ارزشها و باورهای موجه و مستدل و بهره‌مندی از انگیزه‌های درونی عمیق و قوی در زندگی.

۲٫ مهارتهای ارتباطی

این مهارت که به ما کمک می‌کند تا بتوانیم ارتباطی مؤثر و توأم با رضایت دوسویه با دیگران برقرار کنیم و به خواسته‌های مشروع‌مان برسیم شامل مهارت‌های مذاکره، ارتباط کلامی و غیرکلامی مؤثر، ابراز اثربخش خود در جامعه، مهارت طرح پرسش، مهارت شنیدن و… است.

۳٫ همدلی

توانایی درک دیگران و همراهی با آن‌ها حتی زمانی‌که در آن شرایط قرار نداریم، به معنای همدلی با دیگران است و موجب میشود احساس پیوند عمیق با سایر انسان‌ها داشته باشیم، تفاوت‌ها را به عنوان اصلی انکارناشدنی در زندگی بپذیریم، ارتباطی انسانی توأم با تفاهم با دیگران برقرار کنیم، به فردیت و حقوق دیگران احترام بگذاریم و در نهایت موجب می‌شود روابط اجتماعی بهبود یابند و جامعه به فضایی بهتر، آرام‌تر و امن‌تر برای زندگی تبدیل شود.

۴٫ روابط بین‌فردی

این مهارت، حسی دال بر تعلق داشتن به یک گروه، اعتماد به دیگرانی متفاوت از خودمان و «ما»ی مشترک و مبتنی بر مشارکت و همکاری را در جامعه ایجاد می‌کند و موجب می‌شود دوستیهای متقابل و پایدار را تجربه کنیم.

۵٫ مهارت‌های حل مسأله

زندگی سرشار از مسایل گوناگونی است که می‌توان به مدد تجارب پیشین و تفکری پ:/..یا و گشوده با آنها مواجه شد و راه‌حل مناسب برای آنها یافت یا خلق کرد.

تشخیص مشکلات و علل به وجود آورنده مسایل و مشکلات، ارزیابی ریشه‌های آن‌ها، یاری طلبیدن از دیگران و مدیریت تعارض از جمله ویژگی‌هایی است که در این بخش باید به آن‌ها توجه کرد.

۶٫ مهارت تصمیم‌گیری

ما همگی در زندگی ناگزیر از اخذ تصمیمات ریز و درشت گوناگونیم و در این راستا توانایی تعیین اهداف استراتژیک و واقع‌بینانه، گردآوری اطلاعات کافی با توجه به این اهداف، تصمیم‌گیری بر مبنای ارزیابی دقیق موقعیت‌ها، انعطاف‌پذیری در فرآیند تصمیم‌گیری، انتخاب بهترین راه‌حل از بین راه‌حل‌‌های گوناگون ممکن و در نهایت برنامه ریزی، اجرا و پذیرش مسئولیت این تصمیمات لازم و ضروری‌ است.

۷٫ تفکر خلاق

نگاه متفاوت و مواجهه با مسایل و مشکلات به مثابه فرصت و نه تهدید، یادگیری فعالانه و مستمر در هر شرایطی همراه با کشف یا خلق راه‌حل‌های نو و بدیع می‌تواند نشانگر تحقق خلاقیت در اندیشه و سبک زندگی هر فردی باشد.

۸٫ سنجشگرانه‌اندیشی

سنجشگرانه‌اندیشی یا تفکر نقادانه (Critical Thinking) به این معناست که هرچیزی را به سادگی نپذیریم، فریب ترفندها و مغالطات دیگران را نخوریم، از نقش پیش‌داوری‌ها، ارزش‌ها و نگرش‌های اجتماعی- فرهنگی غافل نشویم و بکوشیم به پشتوانه‌های عقلی، دلایل و استدلال‌ها در برخورد با هر مدعایی توجه کنیم.

۹٫ مهارت‌های مقابله با هیجانات

توانایی تشخیص هیجان‌های خود و دیگران، ارتباط آن‌ها با احساسات، تأثیر آن‌ها بر رفتارهای طرفین و

واکنش مناسب با هیجان‌های منفی یا شدید خود و دیگران از جمله نکات قابل توجه در این زمینه‌اند.

۱۰٫ مدیریت استرس

زندگی در دنیای کنونی سرشار از استرس‌های گوناگونی است که می‌تواند بر کیفیت زندگی افراد تأثیر منفی بگذارد و از این روی شناسایی موقعیتهای استرس‌زا، نحوه مواجهه با آن‌ها و حفظ آرامش در این گونه شرایط از اهمیت بسزایی برخوردار است.

چه باید کرد؟

البته شکی نیست که ما در مدرسه و دانشگاه چیزهای بسیاری یاد می‌گیریم. قرار هم نیست یک شبه همه چیز درست شود. مسأله اصلی همان کارکرد اصلی آموزش است که همانا آماده کردن هر فرد برای مواجهه با آینده هنوز نامعلوم و پیش‌بینی‌ناپذیر است. آموزش اساساً امری معطوف به آینده است و بنابراین «مدرک»هایی که امروز صادر می‌شوند اگر گواه و دلیلی بر آمادگی احتمالی برای مواجهه با مسایل فردای پیش‌بینی‌ناپذیر نباشند، پس به چه دردی می‌خورند؟

اگر مدرسه و دانشگاه قرار است لذت زیستن با کیفیت و همه آن مهارت‌های پیش‌گفته را به ما بیاموزانند، پس شاید پیش از آنکه انتظاری از دیگران داشته باشیم باید از خودمان شروع کنیم و در جستجوی همه آن‌ چیزهایی باشیم که در مدرسه یاد نمی‌دهند و صبورانه، هر روز گامی هرچند کوچک برای نیل به این هدف برداریم!

محمد نجفی

منتشر شده در شماره ۲۹۳ مجله موفقیت

 فایل صوتی این مطلب که با همکاری دوستان خوب ما در شنوتو ، ضبط شده است را می توانید از اینجا بشنوید:

3 دیدگاه ها

  1. Parsa Bagheri گفت:

    درود و شاد باش فراوان
    خیلی عالی و تاثیر گذار
    بسیار سپاسگزارم از امیدی که در این روش ، سایت و این موضوع برای آینده فرزندان ایران هست
    همچنین با سپاس از آقای حمید طاهری و سرکار خانم شاپرک زاویه از صدای شیواشون

  2. mehrdad گفت:

    عالی بود دوست من، ولی همه اینا کار متخصصان روانشناسی و فرهنگی جامعه س، و ناگفته نماند که خوانواده بیشترین نقش رو ایفا میکنه
    شاید ما از مدرسه و دانشگاه زیاد توقع داریم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *