«ما و آنها» یکی از تقسیمبندیهایی است که بسیاری از ما در زندگی درگیر آن هستیم. بسیاری از ما این باور را داریم که عدهای وجود دارند که در دایره دوستان ما هستند و عدهای خارج از این دایرهاند که در زمره مخالفان و دشمنان ما قرار میگیرند. در سطوح کلانتر نیز شاهد اینگونه تقسیمبندیها هستیم.
تقسیمبندیهایی که منجر به شکلگیری دوقطبیهایی مخرب و فرساینده در سطوح ملی و بینالمللی میشود. بسیاری از اختلافات و جنگها بین اقوام، احزاب و گروههای سیاسی، نژادها و ملیتها ناشی از همین تقسیمبندی مخرب است. اغلب فراموش میکنیم قبل از هر گونه تقسیمبندی و فارغ از هر نوع رنگ و زبان و نژاد و مذهبی، همه ما انسان هستیم و به یک گونه تعلق داریم.
انیمیشن زوتوپیا با ظرافت در پی نقد این تقسیمبندی مخرب در دنیای آدم بزرگهاست و تلاش میکند با زبانی کودکانه این پیام را انتقال بدهد.
زوتوپیا روایتگر داستان «جودی» خرگوش کوچولویی است که دوست دارد در بزرگسالی پلیس شود و حق ضعفا را از آدمهای زورگو (که در انیمیشن آنها را در قالب حیوانات درنده میبینیم) بگیرد. جودی در بزرگسالی به آرزویش میرسد. اولین دشمن او «نیک» یک روباه قرمز است که مصداق یک شیاد به تمام معناست، اما ماجراهایی اتفاق میافتد که طرز تفکر جودی راجع به بدها و خوبها عوض میشود. او میفهمد جای بدها و خوبها ممکن است خیلی راحت عوض شود.
۱) آیا آنهایی که مخالف خود میپنداریم ذاتاً بد هستند یا صرفاً تحت تأثیر باورها و انگارههای خود عمل میکنند؟
۲) آیا خوبها و بدها ثابت هستند یا بسته به شرایط ممکن است جای آنها با هم عوض شود؟
۳) چرا برخی از ما نیاز داریم افراد جامعه را به «خوب و بد» یا «ما و آنها» تقسیم کنیم؟ چه چیزی است که پذیرش دیدگاه مخالف را انقدر سخت میکند؟
کارل گوستاو یونگ روانپزشک و رواندرمانگر سوئیسی و پایهگذار مکتب روانشناسی تحلیلی، معتقد بود یکی از تکالیف رشدی انسان آن است که بتواند محتواهای سرکوب شده در بخش ناخودآگاه روان را در ساختار شخصیتی خود جذب و یکپارچه کند و از آنها در جهت مثبت و سازنده استفاده نماید. یونگ نام این محتواهای روانی سرکوب شده را سایه (Shadow) نامید.
سایه هر آن چیزی است که ما آن را بیرون از خود میپنداریم و از نسبت دادن آن به خود بیزاریم. ما (یا به تعبیر بهتر بخش خودآگاه روان) نمیخواهیم بپذیریم که میتوانیم خودخواه، زورگو، حسود، سادهلوح و… باشیم. به همین علت این صفات ناپسند را در دیگران پررنگتر میبینیم و نسبت به آن واکنش نشان میدهیم.
وقتی افراد تاریکی را در خود انکار میکنند و خود را سرتاسر نور میپندارند، این تاریکیها را به دیگران فرافکنی کرده و نسبت میدهند. همین ویژگی است که موجب شکلگیری دوقطبیهای مخرب در سطح روابط بینفردی و یا روابط گروههای اجتماعی با یکدیگر میشود. به بیان دیگر به جای آن که هر کس در پی اصلاح خود باشد و در «جنگ درون» پیروز شود، به دنبال تغییر دادن دیگران است و «جنگ بیرون» را آغاز میکند.*
استفاده از بستر تمثیلی دنیای حیوانات و دو دسته «درندهها» و «طعمهها» در انیمیشن زوتوپیا بسیار هوشمندانه مفهوم روانشناختی «سایه» را منتقل میکند. جودی قهرمان قصه ابتدا خود را در دسته خوبها (طعمهها) ارزیابی میکند و نسبت به «درندهها» نگرشی منفی دارد، اما در ادامه متوجه میشود این خوی درندگی در همه وجود دارد و حذف و طرد درندهها راهکار علاجبخش نیست.
این جامعه زمانی آرامش خود را پیدا میکند این دو گونه بتوانند در کنار یکدیگر با صلح و آرامش زندگی کنند. ما زمانی حقیقتاً در مسیر رشد و توسعه فردی گام برخواهیم داشت که بتوانیم بدون نیاز به حذف و طرد دیگران با دیدگاههای مخالف (که در واقع حذف و طرد بخشهایی از روان خودمان است) کار کنیم، عشق بورزیم و با دیگران ارتباط برقرار نماییم.
«همه چیز را امتحان کن»
ترانه پایانی انیمیشن نیز که عنوان آن «همه چیز را امتحان کن» (Try Everything) است، مفهومی زیبا و در عین حال مهم را منتقل میکند. تا زمانی که اقدام نکنیم، تا زمانی که اشتباه نکنیم، تا زمانی که شکست نخوریم، هرگز نخواهیم فهمید در مسیر درست قدم برمیداریم یا نه.
احتمالاً همه ما این نقل قول معروف را شنیدهایم که میگوید:
«اگر هرگز شکست نخوردهای، به این معناست که هرگز تلاشی نکردهای».
شکستها و اشتباهات نباید باعث شود از ادامه راه سرخورده شویم و به پیله امنمان پناه ببریم. ماهیت رشد، بیرون زدن و خطر کردن و گلاویز شدن با چالشهاست.
محصول: ۲۰۱۶
کشور سازنده: آمریکا
بازیگران (صداپیشگان): جیسون بیتمن، جینیفر گودوین، ادریس البا، جی کی سیمونز
کارگردان: بایرون هوارد، ریچ مور، جیرد بوش
پینوشت:
*برای آشنایی بیشتر با مفهوم سایه از دیدگاه روانشناسی تحلیلی به کتاب یونگشناسی کاربردی اثر رابین رابرتسون ترجمه ساره سرگلزایی از انتشارات بنیاد فرهنگ زندگی مراجعه کنید.